کاشکی خبر نداشتی ديوونه نگاتم

نور دليل تاريکي بود و سکوت دليل خلوت ، تنها عشق بي دليل بود که تو دليل آن شدي...

+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 17:16 توسط ××××شیدا××××  | 
دلش را شکستم
خودم دانستم
از همان نگاه گیجش فهمیدم
دلش شکسته بود
پشیمان شدم
اما دیگر فرصتی نبود
به دنبالش دویدم
زیر باران به او رسیدم
از پله ها لیز میخورد و پایین می رفت
فریاد زدم مرا ببخش
برگشت به من نگاه کرد
با همان نگاه آشنای قدیمی
گفت چرا زیر باران ایستاده ای؟
 

اگه به همین راحتی بود خیلی خوب میشد

  • خانه
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • هفته اوّل بهمن ۱۳۹۰
  • هفته اوّل آبان ۱۳۹۰
  • هفته سوم مرداد ۱۳۸۸
  • هفته سوم آذر ۱۳۸۷
  • هفته چهارم مرداد ۱۳۸۷
  • هفته دوم مرداد ۱۳۸۷
  • هفته دوم تیر ۱۳۸۷
  • هفته چهارم خرداد ۱۳۸۷
  • هفته دوم خرداد ۱۳۸۷
  • هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۷
  • هفته سوم اردیبهشت ۱۳۸۷
  • هفته دوم اردیبهشت ۱۳۸۷
  • هفته اوّل اردیبهشت ۱۳۸۷
  • هفته چهارم فروردین ۱۳۸۷
  • هفته سوم فروردین ۱۳۸۷
  • هفته اوّل فروردین ۱۳۸۷
BLOGFA.COM