مجرمین زندگی

و از این بازداشتگاه دلتنگی
با قل و زنجیری از مهر و وفا
راهی تبعیدگاه خوشبختی می شدیم.
ای معصومترین سارق گنجینه قلبم،
در نهایت هوشیاری و اختیار
با صدایی رسا اقرار می کنم که
منم حلق آویز طناب عشقت.
و قسم می خوردم که تا ابد
از دژ دلدادگیت قدم برون نگذارم.
و در حضور تمامی حضار این دادگاه
فریاد بر می آورم که
دوستت دارم
حتی پس از آزادی از زندان حیات.
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 2:44 توسط ××××شیدا××××
|

