مجرمین زندگی

     

 

و از این بازداشتگاه دلتنگی

با قل و زنجیری از مهر و وفا

راهی تبعیدگاه خوشبختی می شدیم.

ای معصومترین سارق گنجینه قلبم،

در نهایت هوشیاری و اختیار

با صدایی رسا اقرار می کنم که

منم حلق آویز طناب عشقت.

و قسم می خوردم که تا ابد

از دژ دلدادگیت قدم برون نگذارم.

و در حضور تمامی حضار این دادگاه

فریاد بر می آورم که

دوستت دارم

حتی پس از آزادی از زندان حیات.

 

 

 

 

   

 

        

         

  • نه میتونی بگی تقدیره نه میتونی بگی شانسته
  • هیج اسمی نمیتونی روش بگذاری
  • تا حالا شده بهترینتو از دست بدی بدون این که خودت بخوای
  • تا حالا شده تنها بمونی؟ تنهای تنها
  • تنهایی که درش سکوت هم میشکنه ؟ خیلی شرایط سختی
  • دنیا برات به آخر میرسه! نفست بند میاد سنگین ترین بغض تو گلوته میتونی
  • دریا دریا اشک بریزی.
  • این لحظه لحظه انتخابته / باختن یا جنگیدن
  • کسی برات تصمیم نمیگیره فقط تو حق انتخاب داریو بس
  • تو می مونیو خودتو خودت سرنوشتتو انتخاب کن
  • تو این جهنم دنیوی یه صدای زیبا و آشنا بهت میگه تو تنها نیستی
  • هیچ وقت نتها نبودی یعنی خدا کیو برات فرستاده؟
  • وقتی چهرشو میبینی بغض تو گلوت تبدیل میشه به اشک شوق
  • تازه میفهمی که تو هم دوستش داری اما یادش تو دلت کم رنگ شده